زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

رمانتاکتیک

جمعه, ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ق.ظ

بچگی هایم را با عشق فوتبال زندگی کرده بودم . هر شب با فکر یک بازی فینال خیالی پلک هایم سنگین میشد و ادامه ی بازی را در خواب دنبال میکردم . فینال هایی که هیچ وقت تمام نمیشد .  مشق هایم را پشت در بسته خانه و زیر باران هم که شده فوری و بد خط تمام میکردم  تا بتوانم جواب مادرم را بدهم و به کوچه بروم و توپم را شوت کنم و خواب ظهر همسایه ها را به هم بریزم . رویا و آرزویم یک مراسم بزرگ بود که جهان مرا به عنوان تاکتیکی ترین بازیکن فوتبال دنیا معرفی کند !!  فوتبال من واقعا عالی بود اما خب نشد ..

جوانی هایم یک نفر را دوست داشتم ، مهرش به دلم افتاده بود . ساعت ها غرق در خیالش میشدم و دوست داشتنش را تصور میکردم . هر شب با فکر قدم زدن با او پلک هایم سنگین میشد و ادامه ی جاده را در خواب طی میکردیم . جاده هایی که هیچ وقت تمام نمیشد . تمام سعیم را میکردم که احساسم را به او حالی کنم و احساساتش را بر انگیزم . رویا و آرزویم یک کافه ی بزرگ بود که او بالاخره به من بگوید که دوستم دارد و مرا رمانتیک ترین پسر دنیا معرفی کند !! من واقعا دوستش داشتم اما خب نشد ..

 

خدا را چه دیده اید . شاید یک روز که من دارم از یک پارک معمولی رد میشوم و وقتی بچه ها در پارک دارند گل کوچیک بازی میکنند توپشان زیر پای من بیفتد . بعد ناگهان معشوقم را از دور ببینم که روی صندلی یک گوشه ی پارک نشسته است و دارد کتابی را میخواند . دلم بلرزد و پاهایم سست شود . آن وقت با هزار زحمت خودم را جمع و جور کنم و پاهایم را قسم بدهم که کارشان را درست انجام دهند . توپ را محکم شوت کنم و توپ برود و برود و برود و به نوک شاخه ی درخت اناری که بالای نیمکت اوست بخورد و یکی از شکوفه  های انار از آن بالا بیفتد روی صفحه ی کاغذ کتاب او . بعد تمام دوربین های دنیا همان لحظه روی تپش  قلب من و تنش پاهای من زوم بوده باشند و این لحظه ی فوق العاده را ثبت کنند ! آن وقت شاید در یک کافه ی بزرگ یک مراسم بزرگتر ترتیب بدهند و مدال و جامم را به معشوقم که حالا دیگر کلی دوستم دارد ! بدهند تا به من برساند . او هم خیلی شیک و مجلسی لقب رمانتاکتیک ترین پسر دنیا را به من بدهد !! 

  • ۹۴/۰۷/۲۴
  • => محمد غفوری