زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

دارکوب

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ق.ظ

داشتم برایت میگفتم که ؛  نه نمیگفتم ؛ من چیزی نمیگفتم که واژه های من به تنهایی تو دهن کجی میکند ؛ تو هم نمیگفتی ؛ هر دو مان در سکوتی با شکوه غرق بودیم ؛  تو داشتی خیره خیره و بی پروا مرا نگاه میکردی و من که برایم هیچ وزنه ای سنگین تر از نگاه ها و هیچ تیغی برنده تر از حرفها نیست ( و گویا نبوده اند ) از نگاه های تو چشمم را به میز کناری که پشت آن یک زوج میان سال نشسته بودند پرت کرده بودم . داشتیم در دریای سکوتمان دست و پا میزدیم که ارتباطمان به سطح سخیف واژه ها بدل شد . 

- میدونی دارم به چی فکر میکنم ؟

- نه 

-  هرچی یه انسان ریخت پیدا میکنه انسانیتش بیخ پیدا میکنه 

- چیییییی ؟!

-  به اینکه هرچی یه انسان ریخت پیدا میکنه انسانیتش بیخ پیدا میکنه 

- از کجا به این رسیدی ؟

- ازمیز کناری

- اون خانومه ؟ 

- نه

- از آقاهه ؟

- نه

- پس از کی ؟

- از میز کناری !

 شکل و سادگی این میزها رو بیین . چقدر این میزها خوشبختن که به درد کافه های دنج و خلوت و نه رستوران های بزرگ و مجلل میخورن . من مطمینم گوش این میزها از حرفهای بزرگ و افکار پیچیده و دردهای عمیق و نمیدانم و نمیتوانم ها پره . و همین میز اگه تو یه رستوران مجلل بود صدای قار و قور شکم و سفارشات و میخواهم نمیخواهم ها و آروق های پشت غذا گوشش رو الوده میکرد . و چقدر خوبه که صدای به هم زدن قهوه ی تنهایی ها و عاشقانه ها تو گوشت باشه و نه به هم خوردن قاشق و چنگال سیری ها و خیکی ها 

- حالا چه ربطی به انسان و انسانیت داشت ؟

- هیچی بابا . موبایلتو بردار .

-  چرا ؟

- وایسا از میز عکس بگیرم .. اینو ببین ؟ قشنگه ؟

- هومممم ...

- اره . شروع دوباره همیشه قشنگه :) 

  • ۹۴/۰۶/۲۴
  • => محمد غفوری