زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

شفای آنی

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

مراماًً هر روز یک پسرک تپل مپل خندان که دستش را از پشت توی شلوارش فرو کرده است و دارد لباسش را جاسازی میکند از دور به من نزدیک شود تا من توهم بزنم و ناراحت شوم که طفل معصوم یک دست ندارد . بعد که من دارم افسوسم را میکشم و غصه ی پدر و مادرش را میخورم و به بهترین مشاغلی که میتواند داشته باشد و بهترین حالت نگاهم به محیط و او ( تا از چشم هایم حس ترحم و دلسوزی به مشامش نرسد ) و گذشته و آینده و خوش و ناخوش او فکر میکنم از دست عقب رفته اش رو نمایی کند . آن وقت من تمام مسیر را خواهم خندید و تمام روز تقدیر را شکر خواهم کرد که یک معلول پیش چشمان من شفایش را گرفت :)

 

شهریار میگه :

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را 
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را 
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم 
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را 
به یاد یار دیرین کاروان گم‌کرده رامانم 
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را 
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی 
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را 
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی 
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را 
سخن با من نمی‌گوئی الا ای همزبان دل 
خدایا با که گویم شکوه‌ی بی همزبانی را 
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده 
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را 
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان 
خدایا بر مگردان این بلای آسمانی را 
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن 
که از آب بقا جوئید عمر جاودانی را

 

 

 صحیف سجادیه میگه :

صحیفه سجادیه : وَلاتَرْفَعْنى فِى‏النّاسِ دَرَجَةً اِلاّ حَطَطْتَنى عِنْدَ نَفْسى‏مِثْلَها،
و درجه و مرتبه مرا نزد مردم بلند مگردان مگر آنکه مرا به همان اندازه نزد خودم پست گردانى،

 


گاهی فکر میکنم : ارزش انسان به اندازه ی وقتی است که ندارد !

 

بخوانید : ده موجود عجیب و غریب دنیا 

 

 

  • ۹۴/۰۶/۱۰
  • => محمد غفوری