یک مُشت فکر ! ( نویسنده مهمان : zahra rezayi)
گاهی وقتها یک چرتکه ی ناقابل که می اندازی میبینی پَدِ افکار و مَنِشَت! روی ادوار زمین شناسی را کم کرده!..که انقدر پیچ پیچ و لایه لایه است.. یک خورده که لوب های مغزی ات را بیشتر میتکانی و یک پس گردنی هم به لوب پس سری ات میزنی که هر چه دارد بریزد روی دایره ، از دنیای عجیب و غریبی که در مغرت زندگی میکرده و تو به قدر پشیزی هم برایش تره خرد نمیکرده ای .. به طرز خوشگلناکی شبیه آنهایی میشوی که برق سه فاز هولناکی دوره شان میکند!!...فکرهایت را که دانه به دانه به چالش میکشی میبینی بعضیهایشان چقدر بوی دوران پارینه سنگی میدهند!..
یا بعضیها قابلیت های آرکئو پتریکس جان را دارند ( یک جورهایی در حکم همان فانتزی هاییست که میزدیم جهت تغییر و تحول جهانی بصورت یه تنه!! حس میکردیم آرنولدیم مثلاً ! ) ..یا بعضی ها که کلاً فازشان فاگوسیتوزی است!اصلاً خوراکش نقد است!!..از لطافت ِکیمیاگر ِ پائلو کوئلیو گرفته تا مثبت اندیشی های وین دایر و برایان ترسی و باربارا و اینها و ازین ور از مَسخ و اندیشه های کافکایی و هم صنف هایش! همه را به رشته ی تحلیل!! در می آورد ..و قشنگ میشوردشان پهن میکند روی بند و دو سه تا گیره ی اعتماد به نفس هم میزند به ابعادش که مبادا تکان بخورد بیچاره!!...و کلاً خرِ نقد را سوار است نه خر ِ شیطان!! همان بُعدی از مغز که بابا ی آدم را در می آورد و پوستت را میکند!!
بعضیهایشان هم قابلیت وحشتناکی دارند که با سه سوت آدم را میبرند روی اسکرین سیور لطافت که اگر موشک کروز هم بخورد وسط بساط پَر قوهی شان ..زهی خیال باطل اگر یک کوچولو تکانی به خودش بدهد!!..( این افکار مخملی صورتی و قرمز!! هم کافی است ولشان کنی!! میشوند یک بچه سینو ساروپتریکس که خب رنگارنگی اش با خوشگلیِ خشمش پدیده ای میشود برای خودش!!!) و بنده شخصاً به این رنگارنگی و یهویی بودن شان ارادت ویژه دارم!
اینهمه فکر های نونهال و سالخورده که از دالان های مویرگی مغزت تا ژرفایِ تالاپ تولوپ قلبت وول میخورند آنقدر دوست داشتنی اند و حیرت آور که بیخیال چرتکه انداختن و محاسبه شان میشوی و دوست داری خطاب به مخ ات بگویی : « بی خیال ! خب دیگه چه خبر؟! »...و در درونت ذوق مرگ شوی و حرکات جودی آبوتانه در بیاوری که خدا را شکر خودم هستم ..خودِ خودم..! و یک نفس راحت بکشی و نسکافه ی داغت را سر بکشی و دل و روده ات آتش بگیرد و باز هم بخندی و مطمئن شوی خودت هستی چون هیچکس انقدر گیج و منگ نیست که داغ داغ لیوان را سر بکشد!!..و با خیال راحت به امتحان فردایت فکر کنی و خطوط جزوه ات را پی بگیری و ادامه بدهی مرحله ی اعتبار حق برای صاحبان حق در چارچوب نظام ......
+راجع به یک نقص، اپسیلون اطلاعی داشتیم و برای دوستمان توضیحش میدادیم که یک بنده خدایی آخر بحث مان وارد شد ..صحبت مان که تمام شد طفلک یکهو پرسید : راستی این پرولاپس که میگی نرم افزار چته!؟؟؟؟.. خودمان را در حد مرگ کنترل کردیم نترکیم!! ..و حالا حسم شبیه همین سوال است که او پرسید..یک چیزی را که بسی هم مهم است تشخیص نمیدهم!!
بعد نوشت : وقتی که اامتحان دارید کلاً تا لحظه ی خروج از جلسه راه هر گونه کنجکاوی را اعم از کاذب و لازم ! به خودتان ببندید!!.. حتی اگر آن کنجکاوی مربوط به همین قسمت کامنت ها باشد!!..( آیکن خنده!!)..که نشود!
- ۹۳/۱۰/۱۸