نقاب(نویسنده مهمان)
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ
چند روزی است پشت نقابی پنهان گشته ام! دلم می خواست خودم باشم،هر طور که می خواهم رفتار کنم گاهی شاد ،گاهی غمگین، کمی دیوانه،کمی عاشق ؛اما نگذاشتند... خندیدم گفتند کراهت دارد؛گریه کردم گفتند عاشق شده؛سرد گرفتم گفتند مغرور است؛گرم گرفتم گفتند ریگی در کفشش دارد حتما!
تصمیم دارم دیگر نه بخندم نه گریه کنم نه دیوانگی نه عاشقی...
این مردم برای تمام رفتارهایت حرفی دارند تا بزنند اینان چیزی به جز تفاله یک زنده نیستند که اسم زنده بر خود گماشته اند.
عجیب نیست که هدایت در بوف کور بنویسد: زندگی با خونسردی و بی اعتنایی صورتک هر کسی را به خودش ظاهر می سازد،گویا هر کسی چند صورت با خودش دارد.
- ۹۳/۰۸/۲۴