زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

شرمنده !

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۶ ب.ظ

گج پایم را باز کرده ام و توی خیابان به سختی و شبیه فلج ها راه میروم و دستانم را بالا می آورم

تاکسی میایستد و یک خانم شصت ساله جلو و یک زوج جوان عقب نشسته اند . من در عقب را باز میکنم که خانم جلویی پیاده میشود . 

من : خانم پیاده میشید ؟

خانم :بله  شما جلو بنشینید راحت ترید

و من قبل از این که در عقب را ببندم به جوانی که کنارم ایستاده است 

من : امیر آبادی ؟

جوان : آره 

من : سوار شو خب 

و خودم هم جلو مینشینم و پیرزن هم هاج و واج من را نگاه میکند 

تاکسی به راه می افتد و راننده تاکسی از خنده روی فرمان غلت میزند

من : چیه؟

راننده : این خانومه دید پات مشکل داره پیاده شد که بنشینی جلو راحت تر باشی و خودش عقب بنشینه ! حالا تا جلال رو باید پیاده بره بنده خدا !

من :

  • ۹۳/۰۷/۲۴
  • => محمد غفوری

تاکسی

شرمنده