دیوار یادگاری
باده بیش از اراده خورده ام . مست و لایعقل دندان تیز کرده ام تا انگشت جماعتی که آوارگی ام را نشان میدهند را بجوم . از انزوا هراسیده و از مردمان بریده روی به کجا توانم داشت ؟ شوق پریدن دارم . تتمه ی جانم را اگر بتوانم به بال پروانه ای میبندم و آسمانی شدنم را جشن میگیرم . دلخوشی ام آرزوهای نتراشیده و عقده های نخراشیده ای است که شاید مرا از بند بی بندی هایم برهانند . تهوع دارم از حجم تو خالی این جوجه بشر خوش خط و خال و خرابه ای میجویم تا بالابیاورم این توده ی دل آشوب را . دنبال حرف میگردم که با شوق پایش بایستم و دنبال خطایی که چون مرد چوبش را بخورم و دنبال تویی که پیدا نکردنت را بهانه ی زیستنم کنم . آه ! هرچه در زندگی ام آه کشیدم خوب است / به هوای تو که دارد ریه خالی تر از این ؟!
بی ربط : دست نوشته های خودم را دیگر نخواهم نوشت . جای حقیقی تری یافته ام .
بی ربط : هفته یا دو هفته یکبار متنی را ترجمه خواهم کرد . اینجا میگذارمش . و چیزهای به درد بخور و علمی و غیر جذاب ! ..
نظرات این پست را باز گذاشته ام و این پست را ثابت میکنم که اگر کسی گذارش به اینجا خورد روی دیوارش پست یادگاری بنویسد . ( نه انتقاد و تعریف و فحش لطفا ! )
- ۹۴/۰۸/۲۹