در هم و بر هم
١ ) وقتی از یک اتفاق هیجان زده ای ، میتوانی بزرگترین تصمیم های زندگی ات را در آن لحظه بگیری .. اصلا شیرین ترین بخش هیجانات افکار و تصمیم های جدیدند ... اما حیف که وقتی تصمیمت را گرفته ای یک نفر سر و کله اش پیدا میشود و میگوید نه عزیزم . تصمیمت از روی هیجان بوده . بریزش دور .. !
٢ ) یک بار زن سالخورده ای میخواست با پدرم دست بدهد که خب در فرهنگشان منعی نداشت . پدرم نه میخواست دست یک زن نامحرم را بفشارد و نه میتوانست کسی را ضایع کند .. یک انگشتی دست داد ! آن لحظه خندیدم و گفتم چقدر پدرم خفن است ! امروز زیر بغل یک دختر نامحرم هم سن و سالم را گرفته بودم .. شکمش را عمل کرده بود و برایش حرکت کردن دشوار می آمد .. تا در بیمارستان که آمدیم و گذاشتمش توی تاکسی داشتم به این فکر میکردم که لمس کردن کسی بدون هیچ احساسی هم اسان نیست . آن لحظه خندیدم و گفتم چقدر من خفنم !
٤) تصمیم هایم را منطقی ، محکم ، خشن ، بی رحمانه و لجبازانه تر میگیرم . اقتضای سن بیست و دو سالگیم حکم میکند . برایم هم مهم نیست کسی برای این که مرا منصرف کند چند صد بار بگوید این تن بمیره کوتاه بیا !
٥ ) مادر بزرگم میگفت هیچ وقت با شکم سنگین نخواب . برای بدنت ضرر دارد . از ان روز تا وقتی از کسی دلخورم نمیخوابم :)
٦ ) من از تمام کشورم فقط ریتم سرود ملی اش را دوست دارم .. قبلا ماندن در اینجا برایم توفیق اجباری بود و الان یک جور توهین اجباری ..
بی ربط : عیدتان پیش پیش مبارک . هیچ لزومی ندارد به این فکر کنید که یکسال گذشته را چه کرده اید . ببینید یک سال پیش رو را چه باید کرد :))
بی ربط : همچنان عداب وجدان ایمیل هاتان را دارم . ببخشید
بی ربط : پارسال دم عید به خودم نوشته بودم : در وعده هایت سال ها مردی که می آید .. گذشت / تا چشم بر هم میزنی امسال هم خواهد گذشت ........ میبینید که !؟ گذشت ...
...
دل من گرفته زین جا .. هوس سفر نداری ؟