stigma ها را رسانه ای نکنید !
درس و کلاس و کتابش را نمیدانم اما یافتن این واژه آن قدر روی من تاثیر گذاشته است که حاضرم مثلا تا اخر عمر آب حوض حیاط خانه ی استاد مربوطه اش را بدون مواجب خالی کنم ! البته نه این که معادل فارسی اش در لغت نامه نباشد ها اما واژه ی stigma یک حس درست تری به من میدهد . از همان ها که قدیم تر ها میدیدیم و میشنیدیم و میگفتیم وای خاک بر سرم و امروزها میبینیم و میشنویم و حداکثر سه چهار درجه سرمان را به نشانه ی تاسف و نگرانی این طرف آن طرف میکنیم میگویند استیگما . حالا که چی ؟ خواستم بگویم stigma ها را باید stigma نگه داشت . سیگار کشیدن زنان و عادی شدن روابط دختر پسری و ماجراهای خیانت و هرچیزی که میدانیم هست و نباید باشد را نباید با خودمان بیاوریم به فیس بوک و خیابان ها و انجمن ها و پرده های سینما و هرجای دیگری و تکرار کنیم و تکرار کنیم و به جامعه بقبولانیم که اتفاقات این چنینی میتواند به کرات بیفتد . این ها باید در خفقان بمانند تا ترس انجامشان بیشتر باشد . مواظب باشید استیگماها را رسانه ای نکنید ...
بی ربط : من از روی تنبلی و چند دلیل دیگر کوتاه مینویسم . در ذهنتان به نوشته ها بال و برک بدهید خودتان !
- ۹۳/۰۴/۲۶