بیماری ناشناخته + ایران آرژانتین
ترم های قبل امتحانات که میرسیدند ناخوداگاه شور و شوق شعر آن قدر در من میجوشید که هر یک صفحه درسی که میخواندم یک بیت هم باید بالای کتاب یادداشت میشد . هیچ وقت نمیتوانستم درست و حسابی خودم را به نمره های دلخواهم برسانم و بعد از اعلام هر نمره ای شاید چند دقیقه ای از وزن و قافیه و شعر و شاعر متنفر میشدم . حالا اوضاع یک جور دیگر است . ساعت ها پشت کتاب مینشینم و میخوانم و میخوانم و میخوانم و کتاب را تمام میکنم و امتحان را پشت سر میگذارم و سراغ کتاب های بعدی و بعدی و امتحانات بعدی و بعدی میروم و دریغ از یک واژه ی شعری . نمراتم دارند بهتر میشوند اما دلم لک زده است برای آن کتاب بستن ها و راه رفتن ها و شعر نوشتن ها . ای کاش یک بیماری فصلی باشد و هرچه زودتر درمان شوم و به روزهای بد برگردم .
---------------------------------
خوابگاه که باشی حتی اگر بازی ایرا و آرژانتین را نخواهی ببینی در جزیان لحظه به لحظه ی جریان بازی هستی . اگر از سقف صدای بومم بیاید یعنی یک نفر مشتش را روی زمین اتاقش کوفته است که یعنی آرژانتین موقعیت خطرناکی داشته است . اگر از کف اتاق صدای بومم بیاید یعنی یک نفر از خوشحالی تا سقف خودش را پرتاب کرده است و ایران حرکت خفنی انجام داده ست . وقتی گلی هم زده بشود شاهد یک زلزله ی خفیف بر رعشه ی اتاق خواهی بود .
- ۹۳/۰۴/۰۱