زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

سالهاست ظرفیت سینه ی من...سالهاست!( نویسنده مهمان : z.rezayi)

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ

 لباسهای سفیدم را پوشیده بودم ...و...همهمه و گل و لای خیسِ خیابان را می دویدم!..دویدم و زمین خوردم..دویدم و افتادم...دویدم و به گل نشستم!..میدانی؟..اصلا آدمی که پر از خودش باشد دست و پا چلفتی است..گیج و حواس پرت!..دلهره های لوسی دارد!..راست میگفتی ..دلهره های لوس من!..دلهره های لوس و بی منطقم اصلا شبیه لکه های منطقی لباسم نیست!..راستی که آدمِ شبیهِ خودش، پر ولوله و شلوغ است ..اما لبخندهای یواشکی ندارد!بارها هم می افتد..در همان خیابان..لای همان همهمه ها...بارها هم گلی میشود!..سازش میکند ولی!خیال پرست و مدعی است ..ولی لبخندهایش ساده اند ..نه یواشکی!دنبال مرهم نیست! فکر غرورش هم نیست!.. آدمی که پر از خودش باشد گاهی سکوتهای طولانی دارد..حتی گاهی پر از تلاشهای بی نتیجه است برای گرفتن دستی که حواست اصلا به آن نبوده درست همان وقتی که داری شانه به شانه اش قدم میزنی و از نوع نگاه و عقیده و هزار هزار بی ربط دیگرت برایش حرف میزنی و او با خودش هِی  یکی به دو میکند که ......! ..نه...این آدم تسکین نمیخواهد،چون روزهای مبادایش را از پیش... دویده است ! میدانی چرا لکه های منطقی لباسش را نمیبیند....نمیفهمد....؟ چون دلهره های لوسش به یک جدیت هولناک زنجیر شده که از هولِ مثنوی های دراز پیش رو خواب زده شده اند !..اما نمیخواهد از سر انگشتانش، زمختی جدیت ببارد عزیزِ منطقی ...

آری..آدمی که پر از خودش باشد..مینشیند دلهره های لوسش را آخر شب می بوید و لبخندهایش را بی محابا،ساده میزند...و...بالش خستگی های منطقی اش خیس میشود!!..راستی که خوب آدمهایی نیستند این آدمهای پر دلهره...به دردِ دنیای به هوش بودن نمیخورند!..راستی که خوب آدمهایی نیستند آدمهایی که به درد دنیای «بزرگ‌»بودن! نمیخورند...خوب آدمهایی نیستند..نیستند عزیز..!



بیربط :

+ تنهایی تان را سرسخت بار بیاور ید..این دنیا یک پا مرد میخواهد...حتی اگر  روحیه زمخت مردانه ندارید  و موهایتان را دُم اسبی میبندید !...مادر بگوید دختر محکمِ خوبم..و استاد صدا بزند دختر خوبِ با احساسم...فرقی نمیکند! تلفیق این دو ...در وجود آدم ....جهنم میسازد!یک‌ جهنم آرامِ سازنده..آخر حالا حالا ها دنیا کار دارد با ما..(توضیح : دو واژه ی مادر و استاد یک ارتباط مبهم چند وجهی با سایر کلمات جمله دارند ،آن مدّنظر بوده.)


+ + هلیکونِ صحنه ی پنجم ..حقیقت  قشنگی میگوید .. اسکیپیون صحنه ی ششم حقیقت نبش قبر تری را میگوید!..اما تقابل کالیگولا و کرئا در وجود آدم ویران کننده است! /کالیگولا _ کامو..


توضیح متن ( با ربط) : نوشته عاشقانه نیست..گلایه ی خفی از آدمهایی ست که اتفاقا خیلی خیلی برایتان عزیزند  اما الا و بالله جهان بینی خودشان را به اسم منطق صحیح میشمرند و دلهره ها و دغدغه های شما را لوس و بچه گانه و خنده هایتان را  بیهوده و مزخرف میخوانند و خصوصیاتتان را با خاک یکسان میکنند..یک جورهایی کامل کننده ی پست قبل بود ولی مبهم تر شد..! با این مقدمه متن را بخوانید درست میشود.



  • ۹۴/۰۱/۱۹
  • zahra rezayi