زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

نجیبانه دست داد...( نویسنده مهمان : z.rezayi )

سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۱۶ ق.ظ

ضربه های مترادف مشت و لگد این ژن های غریبه ی مفلوک پشت در را میشنوی؟ دارند جا می افتند لعنتی ها..این لعنتی ها بدجوری خوبند..بدجوری خوبند این غریبه های لعنتی...حیف دارند جا می افتند...درد آلودند فقط...امروز هم داشتند با n اُمین  اکسیژن های مفروضی شان به هم تبدیل میشدند و در نُه توی هم، نفس میکشیدند عزیز..خس خس ِ وهمِ نفسهایشان را میشنیدم که کم کم به کبودی حنجره شان میرسید...و مَسخ ..تنها..مسخ...چاره شان شده بود نفس بکشند..میدیدم..میدیدم و پوزخندها میزدم...پشت پلک هایم را زدند و بیخ گوش شان پچ پچی کردند..موهایم یواش یواش خیس شدند و دارند جا می افتند این لعنتی های خوب... من دارم روی صورت این حضرت دیوانه آب میپاشم...به هوش که بیاید نمیگذارم کاغذهایش هوای ترادف بخورند ..دستهایش کبودند آخر... دیشب داشت با آن لعنتی های خوب دست میداد ..نجیبانه دست میداد ..نانجیبانه کبود میشد..... به هوش که بیاید در را برای لعنتی های خوبم باز میکنم..خوبِ من، بلند شو...فقط بلند شو...حتی اگر بهای سرپا شدنت دست دادن با آن لعنتی های خوب باشد  من دست خواهم داد..ولی تو باید بایستی خوبِ من..


( پ.ن ) ها : معذور از بکار بردن برخی واژه ها _شعار زدگی یا شعار گزیدگی_ جا افتادن یا جا افتادن_ همین!


ربط ندار  : صد شکر نمیشود مغز را پیوند زد.  _  یک شخصیتی تحت عنوان برّه در کلاه قرمزی هست که دلم میخواهد گاز گازش کنم..خیلی زیاد!  _ رعد .. زیباترین فریاد دنیاست..

 

  • ۹۴/۰۱/۱۱
  • zahra rezayi