غریبگی کن
بیا دوباره دست هم را نگیریم و مثل دو تا غریبه پله ها را بالا برویم و پشت همان میز بنشینیم . مرتب هم را شما و شما صدا کنیم و هی از هم خجالت بکشیم و سرمان را پایین بیندازیم . چند دقیقه یکبار از هم بپرسیم که چرا هیچی نمیگید و جواب بدهیم چی بگم اخه ؟! اصلا بیا دست هم را نگیریم و مثل دو تا غریبه پله ها را پایین بیاییم و بگوییم آدم در کافه دلش میگیرد ها ! بعد یک مسیر طولانی را با هم قدم بزنیم .
میدانی چیست ؟ به زیبایی یک غریبه نمیشود چشم دوخت . دستان یک غریبه را نمیشود گرفت . پیشانی یک غریبه را نباید بوسید . اما تو غریبه باش . غریبگی کن . با من ... با همه . دوست دارم تمام عمر تو را به اشناهایم نشان بدهم و بگویم هی فلانی آن غریبه را میبینی ؟ داریم با هم اشنا میشویم ... !
بی ربط : نوشته های محترم ، سو تفاهم نشوید لطفا ...
بی ربط : با ایمیل های جواب داده نشدتان چه کنم من :/