کلنجار را باید رفت
به خودم قول داده ام وقتی ناراحتم بلافاصله هرچه فکر و اتفاق شاد در چنته دارم رو کنم تا زودتر سرپا شوم . قبلا ها وقتی دلم میگرفت اهنگ های غمگین را مرور میکردم . به کسانی که خاطره شان بود و خودشان نبودند فکر میکردم . به سختی های اینده و دل بستن ها و دل شکستن ها و کلی چیز ترسناک دیگر .. الان ناراحت که میشوم هرچه جک در سایت ها و گروه ها و شبکه هاست را میخندم .. ریش و سبیلم را میتراشم و به موهایم آب میزنم .. پرپوچ ترین اهنگ ها با سخیف ترین بار معنایی ها را بالا و پایین میپرم و بعد که خسته میشوم مینشینم و به جیزهای خوب فکر میکنم .. ولی میدانید چیست خیلی هم جواب نمیدهد ! افکار غمگین با تلاش برای شادی اجباری مسخره ترین حالات روانی شخصیتت را بیرون میریزد ... مثلا امروز که حالم بد بود داشتم فکر میکردم به خوبی هایم .. به خاطرات خوبی که در ذهن دیگران جا گذاشته ام ... بعد یک دفعه ذهنم به مرگ و سختی درس و زندگی پل زد .. کلی شاد و غمگینم را به جان هم انداختم و نتیجه این شد که احتمالا من اگر همین الان بیایستم ( مگر همه برای مردن باید قبلش بیفتند ؟! ) و بمیرم تنها یادگاری ام جای نشیمن گاهم روی صندلی های پشت میز مطالعه هاست ..! بعد کلی ترسیدم و خندیدم ... توامان !
بی ربط : اگر بدانید چند وقت بود خزعبلات ننوشته بودم !
بی ربط : ولنتاین بر اهلش خوش باد ؛) ( شکلک شاد باش صداش رو در نیار چجوریه ؟! )
بی ربط : به سنت دیرینه و به خاطر گلایه ی دوستی عزیییییییییز نظرات بی تایید ثبت میشن . خدا رحم کنه !
- ۹۳/۱۱/۲۵