زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

هزار و یکمین شب..( نویسنده مهمان: zahra rezayi)

شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۴۳ ق.ظ

هزار و یکمین شبی ست که مثنوی بلندِ یادت به پرو پای دلم می پیچد و جوانه هایش را به رخِ یکّه بودنم میکشد!

هزار و یکمین شبی ست که توابع زندگیم را یکی یکی رسم میکنم و فقط «تو» یک نقطه ی تعریف نشده میشوی..

یک دایره ی تو خالیِ گنگ..

هزار و یکمین شبی ست که موازنه نمیشوند واکنشهای دلم..تو روی تپش هایش سنگینی میکنی!!

این هزار و یکمین شبی ست که از بیش فعال شدنِ ِ صبرم میگذرد..

هزار و یکمین شبی ست که همین صبر بیش فعال ، عطر موهوم و غریب ِ تو را

روی پیاده روی های خسته و پر ولوله ی شهر دنبال میکند و نفس میکشد..

هزار و یکمین شبی که حرفهایم بوی یک داغ گرفته اند..

هزار و یکمین شبی که کذب های محض و حقیقتهایم با هم مراعات گرفتند..

هزار و یکمین شبی که طراوتِ پیرِ بی اندازه خوب بودنت، من ِ واقعی ام را به حصر کشید!

راستی که چقدر بی اندازه خوب بودنت ، بزرگ بود..کهولت زده بود..دوست داشتنی بود..مثل گیراییِ شراب کهنه..

تو یک عطر گرم ماورایی بودی روی برودتِ بی رایحه ی دنیای زمینی ام..

عزیز..پس این هزار و یکمین دقیقه شکایت را بر من ببخش..

ماورایی ترین ِ دقایق من..

کجای این سیّاره ی رنج ؛

قدمهایم به هم پاییِ قدمهای ماورایی ات قهر کرد..؟

کجا..؟


 

  • ۹۳/۱۰/۲۷
  • zahra rezayi

نظرات  (۱)

  • مهشید ژوری
  • ما عقوبت صبر خویشیم در زمین کشت میشویم
    در ماه درومان میکنند

    :)
    پاسخ:
    سلام ..
    .ما عقوبت صبر خویشیم...خیلی جالب بود..
    ممنون از حضورتون..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی