این ازدحامِ بدون تو...! (نویسنده مهمان : zahra rezayi)
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۰ ق.ظ
غلغله ی نفسهایم را ببین..
ببین چقدر پس و پیش میروند و می آیند..!
هیچوقت برایشان عادت نشد؛
پنجه در پنجه ی خیالت که میشوم،
یک اپسیلون خونسردی به خرج بدهند..!!
حق دارندشاید!!
وقتی هر روز..
یک قبیله « نداشتنت»
روی گونه ام رفت و آمد میکند ..
هر شب..
یک قبیله « نبودنت»
پشت پلک هایم نفس میکشد!!
هر بار..
یک قبیله استخوانِِ بغض ،حنجره ام را میخراشد!
هر ساعت..
یک قبیله سکوت ریشخند آمیز..دوره ام میکند!
باید هم..
بوی خیالت که بوزد..
دوان دوان سمتِ تو بیایند!
باید هم..
به تته پته بیفتند!
حق دارند..
درد دارد نبودنت!
درد!
- ۹۳/۰۹/۲۷