زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

یک روز سفره ی دلم را پیش یک کارگردان باز میکنم . پای حرفهایم که مینشیند داستان زندگی ام بهترین فیلم نامه ی تمام دوران فعالیت سینمایی اش میشود .، فیلم سینمایی ما که مثلا اسمش - دختر خوب پسر لاشی -  است را همان کارگردان میبرد روی پرده ی سینما . اتفاقا تو با شوهرت هم می آیی برای تماشایش . همان وقت که داری زیر چشمی و از سر اجبار دهان شوهرت را میپایی و سرت را به نشانه ی تاکید حرفهایی که نمیشنوی تکان میدهی و توی ذهنت میگویی - وای مرد  تو چقد شر و ور میگی -  همان سکانس میرسد . سکانسی که پسر خوب به توی دختر خوب حرفهایش را میزند و توی دختر خوب به خاطر علاقه ای که به یک پسر کوچه و بازاری داری حرفهایش را نمیشنوی و جوابش را نمیدهی و راحتش نمیکنی  . اتفاقا میروی و به همان پسر کوچه بازاری پز آدم حساب نکردن و محل ندادن هایت را میدهی و جفا میکنی و محبت میخری . مثلا همان جا که میپرسد - حالا این پسره ی پررو چی میگه - تو غرور از تنت بیرون میزند و دهانت از افتخار سر ریز میشود که میخواهی بگویی - یه مشت شر و ور عاشقانه ی به درد نخور ! پسره ی احمق !! 

همان پسره ی احمق را بعدها  دخترهای خوب دیگر دوست خواهند داشت . هرچه باشد پسری خوب است . قرار میگذارند و  با هم بیرون میروند و درست وقتی دارند از آرزوهایشان با هم میگویند - توی دختر خوب - هنوز تنها آرزوی یک پسر احمقی . هنوز هم در دلش نمیگنجد که وقتی تو را دوست دارد فنجان چایش را دختر قرارش پر کند . طاقت نمی آورد . از میزهای قرار بلند میشود و میرود و دیگر هم سر آن میزها پیدایش نمیشود و وقتی باید دلیل خداحافظی هایش را توضیح بدهد فقط میگوید : من لاشی ام ! همین !

مگر اشتباه است ؟ پسری که تو را بخواهد و پای حرف غیر تو بنشیند و ادعای عشق کند لاشی نیست ؟ همین ها را توی راه برگشت به خانه اش هزار بار میگوید و سنگهای جلوی پایش را لگد میکند .

دختر خوب فقط عشق تو میتواند پسر خوب قصه ها را لاشی کند اما تقصیر تو نیست . این پسر های کوچه و بازاری آن قدر شر و ور میگویند که نمیتوانی سکانس های عاشقانه ی زندگی را بفهمی . باور نمیکنی ؟ 

راستی فیلم تلخی بود . خوب شد مرد کوچه بازاری ات نگذاشت بفهمی اش ! 

 

 

 

 

بی ربط : برگرفته از ماجرایی با برداشت اغراق امیز 

بی ربط ٢ : همون طور که گفتم پست های عاشقانه برگرفته از اتفاقات و داستان ها و خیالات هستند . شخصی سازی نکنید 

بی ربط ٣ : تا بیست و پنج آذر سرمان شلوغ است . انتظار جواب نظراتتان را نداشته باشید هرچند سعیم را میکنم آخر شب ها جواب بدهمشان :))

  • ۹۳/۰۹/۱۵
  • => محمد غفوری

نظرات  (۱۱)

چقدر قشنگ بود...آدم رو دچار عذاب وجدان میکنه...چقدر تیکه آخرش ب دل نشست و تمیز بود...:(
من اولین نظر بودم:)هوراااااا.<3دست دست...
  خخخخخ...
  نفهمیدم چی میگید....  فک کنم چون تو این فازا نیستم
شمام فازتونو عوض کنید ..  عشق زیباست اصلی ترین عنصر دل آدماست.  پسره لاشی عشقو اشتباه گرفته ... چون عشق واقعی تعالی بخشه، نه موجب پستی... عشق واقعی آدمو نزدیک تر میکنه به سرچشمه عشق
چو عاشق می شدم گفتم ربودم گوهر مقصود را ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
کی قالب وبلاگو عوض کرد؟ همون قبلی خیلی شیک بود این خیلی سبکه ! دوس ندارم!
همچین مدل پسرایی یک در میلیونه!من خودم بار ها دیدم وقتی یه پسر از یه دختر ناامید شد میره سراغ یکی دیگه!این دختران که همیشه فک میکنن اگه قبلا عاشق یکی شدن دیگه حق عاشق شدن ندارن!
یک وقت هایی مرا یادِ  جَبْران خلیل جبران  می اندازید!..
عاشقانه هایش را خوانده اید؟؟
یا « معشوق» اش را..؟
در نوشته های تان یک پیچ و تاب اصیلِ حساب شده هست که اجازه میدهد کنجکاوی در آن رخنه کند..درد هم!..شوق هم..هیجان هم..سادگی هم ..یک نوع بی پرواییِ صادق..و یک ذوقِ پر مغز ِ آرام که طعم قلوپ قلوپ چای ِ بعد از کلاس کسل کننده ی عصر  را برایم تداعی میکند!! وقتی به ته داستان میرسد حس میکنی مثلا قرار است برداشت و نتیجه اش اندازه گیری چگالی برگ خشکیده ی زرد و نارنجی ای باشد که روی موج های ضعیف حوض وسط حیاط ، دورانی میرقصد و میرقصد..!!..و دست و دلت به محاسبه اش نمیرود اصلاً..!!..یک جورهایی دوست داری عقلت ، دستش را بگذارد زیر چانه 
اش و پا به پای دلت بنشیند به تماشایش...به شنیدنش..!!..و هی با دستهای آلوده ی تشریحش کالبد 
لطافت و سادگی آن «تصویرِ شنیدنی !!» را پاره پاره نکند..!!
بابت این تشبیهات و پرحرفی ام عذرخواهم..
کلاً تیپ حرف زدنم همینطوری است..نمیتوانم با لغت حرف بزنم ..!اگر شروع کنم  باید حتما تا ته ته 
برداشتم از متن را بنویسم..شرمنده اینهمه زیاد شد..
 راستی خزعبلاتی که بر چسب این نوع نوشته هایتان شده جالب است..آدم گوشه ی ذهنش یک دنیای خلاقانه ی پر طراوت داشته باشد که با جوهر ِ خزعبلات ِ قلمش بپروراندش خیلی خوب است..
در پروراندن این دنیای جالب تان موفق باشید.
پاسخ:
به من ایمیل بزنید لطفا
  • واقعا چرا؟!!:((
  • آقای دکتر!چرا نمیشه وبلاگتون رو بدون مرورگر دید؟! وبلاگتون فیلتر شده است؟!! مگه چه اشکالی پیش اومده؟!!
    پاسخ:
    یعتی چی ؟ 
  • س 16 تیر 1393!!
  • شما دوبار به من توهین کردید و من رو عقده ای و پشت کنکوری خطاب کردید!!!خیلی این طرز صحبت بد هست!!  چه طور به خودتون اجازه میدید. به راحتی به شخصیت من توهین کنید؟!!!شغل و پول انسان ها معیار ارزش و شعور انسان ها نیست!! این رو بدونید!
    پاسخ:
    سلام
    این اولین نظر شما در وبلاگهدظاهرا
    چی شده

    سلام.....من.همون کسی ام که گفتم مطالب پزشکی بزارید....

    اگه وقت آزاد دارید اینو بخونید...تاکید میکنم اگه وقت آزاد دارید .....

    من یه متنی نوشتم(البته زیاد متن مینویسم)گفتم حالا که شماهم اهل نوشتنید اینو بخونید اگه اشکالی داشت راهنماییم کنید ممنون میشم.....

    ‍‍‍×وقتی می آیی،ناگهان اعصاب سمپاتیکم فعال میشود..قلبم از همیشه تندتر میزند،و نفسم تند میشود!   وقتی به چشمانت نگاه میکنم،قدرت تطابق چشمم از هر لحظه بهتر میشود و تصویر زیبایی از چشمانت بر روی لکه ی زرد شبکیه چشمم ایجاد میشود..چشمانم بر روی چشمانت آنچنان فوکوس میکند،که انگار میخواهد از چشمانت یک تصویر همیشگی برای قشر مخم بفرستد تا در آنجا بماند و همیشه یاد تو باشم...

    وقتی دستانم را در دستانت میفشاری،نورون های حسی دستم،سریع خبر بودنت را به مغزم میبرد و مغزم شادمان تر از همیشه،نورون های حرکتی را به سمت ماهیچه های مخطط دستم میفرستد..اما این بار دستور میدهد که ماهیچه های دستانم،دستانت را تا ابد رها نکنند.....        نمیدانم بودنت یا نبودنت چه سری دارد..که وقتی هستی مکانیسم خود تنظیمی مثبت بدنم فعال است،انگار وقتی بوی عطر تو در فضا پراکنده است،دوست داشتنت هم بیشتر میشود...و  وقتی نیستی مکانیسم خودتنظیمی منفی بدنم فعال است..نبودنت،باعث خواستن بیشتر تو میشود....

    بهتر بگویم ای همه ی من....  وقتی میایی تمام وجودم را بهم میریزی...

    و من.....این بهم ریختن های گاه و بیگاه را؛عاشقانه دوست دارم!!

                                                            باخبر باش که دنیای منی.....

    مرسی که وقت با ارزشتونو برای خوندن این متن صرف کردید.....

                       سپاس فراوان...فائزه

    راستی یه سوال؛      من دیوونه ی پزشکیم..و دوست دارم مشهد قبول بشم...میشه راهنماییم کنید که کدوم مباحث ریاضی رو بخونم بهتره(با توجه به اینکه با ریاضی میونه ی خوبی ندارم)..و چند درصد بزنم..خوبه؟؟

    اصن یه سوال دیگه؟؟.....درصد ریاضی و فیزیکو زیست و شیمی...برای قبولی توی رشته ی پزشکی باید چقد باشه؟؟

    دوباره سپاس..........موفق باشید آقای دکتر غفوری

    قشنگه ... بعضی جاهاش تفسیر لازم داره یکم پیچیدس ... فقط نمیدونم چرا خوندن مطالبتون ناراحتم میکنه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی