غزلی از حسین زحمتکش
دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۳ ب.ظ
با خنده کاشتی به دل جمع ٬ "کاش ها"
با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها
هرجا که چشم های تو افتاده فتنه اش
آن کنج شهر پر شده از اغتشاش ها
گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها !
ایزد که گفته بت نپرستید ، پس چرا؟
دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟!
از بس به ماه چشم تو پر میکشم ٬ شبی
آخر پلنگ می شوم از این تلاشها ... !
نقل قول :یه سایتی هس به اسم www.freerice.com که وقتی میرین سوالاتی به انگلیسی می پرسه سوالا بیشتر در مورد واژگان یا آناتومی بدن یا نقل قول های معروفن به ازای هر جواب درست شرکتی که تو این سایته ده عدد برنج وقف نیازمندان می کنه یعنی هم اطلاعاتمون بیشتر میشه و هم یه کار خیر می کنیم.
- ۹۳/۰۴/۲۳