زندگی پزشکی

Medical Life

زندگی پزشکی

Medical Life

یک عدد دانشجوی پزشکی هستم که نوشتن این ها عادت دوران و تلاش و لطف حداقلی منست و نهایت محبت شما در درک آن ها و در ارسال و اشتراک مطالب مفیدتان ( شبیه پیوند ها ) خواهد بود .
سوالاتتان را بی زحمت ایمیل کنید :)
Mohammadghafouri72@yahoo.com
( برای جواب به ایمیلتان تا یک هفته مهلت بدهید )

پشت پنجره

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ب.ظ

از دلتنگی بشقاب و لیوانت را برده باشی و لب پنجره گذاشته باشی و سفره ات را همان جا پهن کرده باشی و  بدانی آن قدر دلتنگ هستی که اگر  هرجای دیگری جز همان جا ایستاده باشی و جز همان جا قاشق قاشق های دلتنگی ات را قورت بدهی بغض خفه ات میکند . در همان لحظه ای که دارد باد توی صورتت میخورد و به این فکر میکنی که بابا چقدر همچین باد خنکی جگرش را حال می آورد گوشی ات تکان تکان بخورد . مادرت که زنگ زده باشد هرچه قدر هم که بخواهی خودت را خوشحال و بی خیال و اصلا دیوانه و خوش مغز نشان بدهی میفهمد چه مرگت شده است . وقتی میرود گوشی را به بابا بدهد میشنوی که دارد یواشکی به بابا میگوید : « دلش  گرفته . باهاش خوب حرف بزن »  و همین توجیهی باشد برای پدری که به طور خنده داری برای اولین بار و بدون مقدمه میگوید : چطوری خوشگل ؟! 

 


بی ربط : از دلایلی که دوست دارم همین الان بزرگترین پزشک دنیا باشم این هست که جواب بعضی ها را بتوانم با نسخه بدهم نه با توضیح .

بی ربط : بزرگتر که بشوی میفهمی وقتی بخواهی مهربان باشی باید خودمانی شدن خیلی ها را تحمل کنی .

بی ربط : تا اوایل مرداد امتحان هامان در جریانند :(

بی ربط : تابستان برای خواب نیست . بازی کنید لطفا ! 

  • ۹۳/۰۴/۱۶
  • => محمد غفوری